" ارتور ستیل ول " ثروتی گرد اورد باور نکردنی .! هزاران کیلومتر راه اهن احداث کرد و 40 شهر را ساخت. ولی هیچگاه بدون مشورت با افرادی که او انها را " دوستان نامرئی " مینامید – قدمی برنداشت . خانم و اقای " ستیل ول " مانند بیشتر زن و شوهرها, زندگی زناشوئی خود را با پول اندک شروع کردند . پدر و مادر "ستیل ول " در " ایندیانا " مزرعه دارانی فقیر – ولی قانعه و صرفه جو بودند, با اینحال درامدشان کفاف زندگی انان را نمی داد . " ارتور ستیل ول " از اینکه به اولیای همسرش کمک میکرد و درامد ناچیزش را با انها تقسیم مینمود – احساس مباهات میکرد . یک تنه, فعالیت را اغاز کرد . نخستین کار او راندن یک واگن باری بود . چند هفته بعد به سمت کارمند دفتری راه اهن ارتفاء یافت و در همان جا ماندگار شد . دوران دبیرستان را به زحمت به پایان رسانده بود, پول و پله ای در بساط نداشت و به هیچوجه امیدوار نبود که اینده ای درخشان در انتظارش باشد . ولی شبهای متوالی, مرتبا" نداهائی میشنید . گاهی صداها هنگام خواب به سراغش می امدند و زمانی هنگامیکه زیر نور چراغ به مطالعه مشغول بود – این صداها توجه او را به خود جلب میکردند. این صداهای پنهانی که در ضمیرش طنین می انداخت, بهیچوجه برایش تازگی نداشتند و او را به وحشت نمی انداختند, زیرا از پانزده سالگی با اینگونه صداها مانوس شده بود . در دفتر خاطراتش به این نداهای پنهانی اشاره کرده و نوشته بود که این صدا به او خاطر نشان ساخته بود که در خلال چهارسال با دختری بنام " جنویو وود " ازدواج خواهد کرد . در ان زمان کسی را به این نام نمیشناخت . ولی به زودی این پیشگوئی به حقیقت پیوست و با دختری با این نام ازدواج کرد . از ان تاریخ به بعد " ستیل ول " کاملا به این نداهای غیبی اعتقاد پیدا کرد .
او هیچگاه درباره این صداها با کسی جز همسرش سخن نمی گفت, زیرا از این بیم داشت که دیوانه اش خطاب کنند و بگویند عقلش را از دست داده است . هنگامیکه پشت میز کارش نشسته بود – این صداهای غیبی مرتبا" به او نهیب میزدند و او را تشویق میکردند که به غرب برود و به ساختن راه اهن – که در ان زمان شاخه های فولادین خود را به هر سو می گستراند – مبادرت ورزد . سرانجام " ارتور " و همسرش " جنی " در برابر این نداها سر تسلیم فرود اوردند . او کارش را رها کرد و دار و ندار خود را درون ارابه ای که به عاریه گرفته بود گذاشتند و راهی " کانزاس سیتی " شدند . " ارتور " در انجا در یک شرکت حق العمل کاری شغلی پیدا کرد, ولی صداهای ناشناخته دوباره به سراغش امدند و همانگونه که خود میگوید- او را تشویق به ساختن راه اهن کردند .! باور کردنش دشوار است, ولی این کارمند ساده که هفته ای چهل دلار درامد داشت سرانجام موفق شد یک راه اهن بسازد . بانکداران او را میشناختند و به او اعتماد داشتند . بنابر این بدست اوردن سرمایه کار دشواری نبود . بی سر وصدا زمینش را خرید و دست بکار شد, وپیش از انکه سرمایه گذاران "نیویورک " دریابند چه اتفاقی در شرف وقوع بود, راه اهن < خط کمربندی کانزاس سیتی > را درست بغل گوش انها راه انداخته بود . در طول زندگی این شخصیت عجیب, واقعه ای شگفت انگیزتر از ان نبود که تصمیم گرفت راه اهنی بسازد که مزارع گندم " کانزاس " را به خلیج مکزیک متصل میساخت . این اقدامی چشمگیر و کاملا منطقی بود که سالمندان با تجربه ان زمان, ان را نادیده گرفته بودند . " ارتور ستیل ول " سرمایه گذار 26 ساله ای که ادعا میکرد از سوی صداهای غیبی هدایت میشود – از فرصت استفاده کرد و برای انجام چنین کاری دل بدریا زد . هر بار که با مشگلات بزرگی روبرو می شد و تصمیم میگرفت از کار کناره گیری کند – در خلوت به استغاثه میپرداخت و از مشاوران نامرئی خود درخواست میکرد تا او را راهنمائی کنند . همه موانع یکی پس از دیگری از میان میرفت – تا انکه خط اهن او به 50 مایلی " گال وستن " رسید . او بعدا" نوشت که در اینباره از مشاوران نامرئی اش کسب دستور کرد, به او گفته شد که بی درنگ کار را متوقف سازد – چون در غیر این صورت زندگی اش تباه خواهد شد . زیرا سرنوشت ناگواری در انتظار شهر "گال وستن " است.! و بهتر است او شهر را دور بزند و به راهش ادامه دهد . البته ستیل ول از این موضوع دچار حیرت و سرگردانی شد, با اینحال چاره ای جز اطاعت نداشت .
انها در این پروژه بیش از یک میلیون دلار درامد کسب کرده بودند و تمام این ثروت بخاطره مشاوران نامرئی بود .
" ستیل ول " همیشه می گفت : مردم چگونه باور می کنند که من بدون انکه همسرم را دیده باشم – چهار سال قبل از ازدواج نام او را میدانستم.؟ چگونه باور می کنند که ظرف مدت هفت سال از یک کارمند ساده و فقیر به یک میلیونر سازنده راه اهن تبدیل شدم – انها چگونه باور می کنند من حادثه ناگوار " گال وستن " را میدانستم .! این مرد جمعا" به ساختن هفت راه اهن مبادرت نمود . بندر " پورت ارتور " را برای کشتی ها احداث کرد – 40 شهر بزرگ و کوچک ساخت که وجه تسمیه دو شهر ان – یعنی " پورت ارتور " در تکزاس و شهر " ستیل ول " در " اکلاهما " بنام اوست . در طول زندگی شگفت انگیز خود ثروت چشمگیری گرد اورد . به هر چه دست میزد تبدیل به پول میشد و تمام اینها را مدیون مشاوران اسرار امیز خود بود . او به احضار ارواح اعتقادی نداشت و در دوران زندگی پر مشغله خود فرصتی یافت تا 30 جلد کتاب به رشته نگارش دراورد . یکی از معروفترین کتابهای او " روشنائی که هیچگاه خاموش نشد " نام داشت که تا مدتها, پر فروش ترین کتاب زمان خود بود . در سال 1910 کتابی نوشت که در ان به تفضیل وقوع جنگ جهانی اول را پیشگوئی کرده بود . در سال 1914 کتاب جالب دیگری نوشت که به " همه جهان – جز المان " نام داشت . در این کتاب شکست المان و متحدین, سقوط رژیم سلطنتی در روسیه, استقلال فنلاند و لهستان و پیدایش " اسرائیل " را پیشگوئی کرده است . " ارتور ستیل ول " در سال 1928 دیده از جهان فرو بست .
دو هفته پس از درگذشت وی – همسرش " جنی ستیل ول " بر اثر سقوط از پنجره اسمانخراشی در " من هتن " جان سپرد و به شوهرش – که سالها قبل بنا به راهنمائی ان صداهای اسرا امیز او را به همسری برگزیده بود پیوست .
می توانید با ثبت نام و شرکت در کلاس های آموزشی حضوری و غیر حضوری گروه علمی-تحقیقاتی-آموزشی عرفان متا از همه مطالب و آموزش های متافیزیکی، درمانی،انرژی، علوم غریبه و دفینه یابی ، نمادها و سمبلهای درمان و دفینه و ... اطلاع و استاد شوید ....
با ایمیل های زیر با ما در تماس باشید ...
Metaphysic16@gmail.com
Erfanmeta.yahoo.com
همچنین می توانید در کانال تلگرام گروه علمی-تحقیقاتی-آموزشی عرفان متا نیز عضو شوید که با جرات می توان گفت یک دیکشنری تمام عیار ماورایی می باشد...
https://t.me/Erfanmeta
جهت ارتباط با ما با ای دی تلگرام در تماس باشید:
@Erfanmetaa