جهان که در حال حاضر آگاهانه با زمین، سنگ ها و آب، گیاهان و حیوانات زندگی می کنیم،
هوا که نفس می کشیم ، آسمان بالاتر از ما، خورشید، ماه و ستارگان ... .
اینها همه جهان طبیعی است که همچنین "مواد" یا "فیزیکی" جهان را نام برد.
بدن فیزیکی ما بخشی از آن است، از جمله چشمان ما، بینی و دهان، مغز ما، حس لمس ما. بنابراین ما می توانیم فقط دیدن، شنیدن، طعم و لمس اشیاء طبیعی، فیزیکی و مادی را لمس کنیم.
اما ما می دانیم که یک جهان معنوی وجود دارد ، اما این جهان کجاست؟
بعضی ها می گویند: "بالا در آسمان!" یک جواب بسیار سطحی !!!!
با این حال، با وجود بالا رفتن شما در یک جت یا موشک، شما آن را در آنجا پیدا نخواهید کرد.
ما قبلا ماه را دیدیم و یک روز ما به سیارات و حتی شاید به ستارگان سفر می کنیم؛ با این حال،
هر کجا که برویم، چیزهایی که می بینیم طبیعی، مادی یا فیزیکی هستند، درست مثل کسانی
که در اینجا روی زمین هستند.
حقیقت این است که جهان معنوی در اینجا، همه جا، در زیر و بالاتر از ما، هست .
همانطور که جهان طبیعی است. اگر کسی از شما می پرسد که شما در کجای جهان طبیعی هستید،
حتما این پاسخ را خواهید داد "اینجا!"
اگر پاسخ شما از جایی که دنیای معنوی است، جواب درست داده شود، درست است.
اما دنیای معنوی در یک منظر کاملا متفاوت از وجود است و از یک نوع متفاوت از ماده به طور کامل
ساخته شده است. این از ماده، اما از ماده معنوی ساخته شده است.
بنابراین چشمان ما، که از ماده و فیزیک ساخته شده، نمیتواند آن را ببیند، و دستانمان آن را احساس نمیکنند. ما می توانیم از طریق جامد ترین اجزای آن راه برویم. به همین دلیل، برخی از مردم شک
دارند که جهان معنوی وجود دارد؛ با این حال، در اینجا، کاملا "واقعی" به عنوان چیزی فیزیکی، حتی
واقعی تر است. و ما بخشی از آن هستیم، درست همانطور که ما بخشی از جهان طبیعی هستیم.
جهان معنوی پس از مرگ قابل مشاهده است
هنگامی که یک فرد می میرد، تنها جسم فیزیکی است که می میرد. او از آن خارج می شود و آن را
دور می کند، زیرا بدن معنوی دیگر آن را زنده نمی کند.
بدن فیزیکی به هدفش رسیده و خدمت خودش را انجام داده ، وقتی فردی می میرد دیگر نیازی به بدن فیزکی خودش ندارد ، همانطور که یک غواص اقیانوس وقتی در ساحل آرامش و امن هست دیگر نیازی به لباس غواصی ندارد. هوشیاری یک فرد مرده به بدن معنوی او منتهی می شود، که همه ما به این تجربه خواهیم رسید ، دیر یا زود ، که در واقع یک فرد همیشه دارای آن بوده، اما هیچ کدام از ما در زمان زندگی فیریکی در این مورد آگاهی نداشتیم .
نکته جالب این است که بدن معنوی با زندگی در فضایی فیزیکی سازگار است. ولی بدن فیزیکی در فضای معنوی بعد از مرگ نمی تواند زندگی کند علاوه بر این، مواد معنوی به نظر می رسد به عنوان چهره ای جامد به عنوان چهره های فیزیکی به نظر می رسد.
در ابتدا پس از مرگ آگاهی از هیچ تغییری وجود ندارد. روح تازه بیدار خود را در بدن بسیار شبیه به بدن سابق خود، با تمام اعضای بدن و بدن کامل: چشم، گوش، دست، پا؛ سیستم خون، دستگاه تنفسی و غیره، اما همه از مواد روحانی ساخته شده و به محرک های روحی پاسخ می دهند.
وضعیت شخص در حال حاضر معکوس شده است: اشیای طبیعی در حال حاضر نامرئی هستند.
بدن معنوی از طریق آنها راه می رود، به طوری که اگر آنها وجود نداشته باشند، از آنجایی که این فرد
اکنون دارای ارگان هایی نیست که بتوانند آنها را ثبت کنند. اما اکنون اندام های حسی را اعمال
می کنند که آنها را به طور کامل از اشیاء معنوی آگاه می کند.
ارواح
همه کسانی که بدنهای جسمی خود را رها کرده اند و در دنیای معنوی آگاهانه زندگی می کنند، "روح" نامیده می شوند.این تعریف کلی و عمومی هست از روح در صورتی که کالبد روحی فرمانده یکسان شدن و هماهنگ شدن جهان های روحی و کالبدهای روحی با هم هستند ، در برخی ادیان و عرفان ها به
ارواحی که خوب هستند "فرشتگان" نام نهاده اند ارواح بد را شیطان یا "ساتن" می خوانند ، که این تعریف اصلا درست نیست .
کالبدها و ارواح مانند یک نفس هوا و یا از دود نیستند، جالب این است که هگامی که کالبدها ، بخصوص کالبد روحی ، در دیگر سو با کالبدهای دیگر ملاقات می کنند ، خود را ارواح نمی دانند .
پس مرگ، صرفا شامل انتقال آگاهی از بدن فیزیکی به بدن معنوی است، بعد از آن بدن فیزیکی از بین می رود. شما دیگر نیازی به آن
نخواهید داشت.
این بدن فیزیکی می تواند توسط دانشمندان پزشکی مورد آزمایش قرار گیرد یا توسط جانوران وحشی خورده شود، به خاک سپرده
شود، سوخته شود و .... شما خودتان هرگز نمی دانید که چه اتفاقی می افتد،و اصلا برایتان مهم هم نخواهد بود که بر سر این بدن فیزیکی چه پیش آمدی اتفاق بیفتد ، فقط و فقط در ابتدای مرگ حس دلتنگی خواهید داشت و آن هم بخاطر عادتی هست که به بدن خود داشته اید و در مدت سالیان دراز مثل خانه ای برای شما شده . هنگامی که می میریم، هیچ گونه سفری انجام نمی دهیم؛ فقط و فقط از قلمرو طبیعی به قلمرو معنوی حرکت می کنیم .
روند مرگ بسیار صاف و آسان است، و محیط جدید بسیار نزدیک و عالی و زیبا هست ، دقیقا مثل اینکه خواب هستیم و بسیاری از
مردم هنگامی که از خواب بیدار می شوند، متوجه نیستند که چه اتفاقی برای آنها افتاده است.
در حالیکه ما در دنیای طبیعی هستیم، بدن معنوی ما همانطور که "خواب" است. در موارد خاص، با این حال، می توان آن را بیدار کرد، به ما اجازه می دهد تا نگاهی به زندگی از فراتر از. ابراهیم، گیدئون و چند شخصیت دیگر در کتاب مقدس، ملاقات و گفتگو با فرشتگان مانند مردم است. خادم الیشا چشمان درونی خود را در داتان باز کرد و اسب ها و ارابه های آتش را در دنیای روحانی دید. (پادشاهان II 6:17.) در کوه تبدیل، پیتر، جیمز و جان، موسی و الیا را صدها سال پس از این مرد "مرگ" دیدند. امانوئل سوئد بورگ از این هدیه به میزان قابل توجهی لذت برد: برای نزدیک به سی سال او آگاه بود، گاهی اوقات در جهان طبیعی، گاهی اوقات در جهان معنوی و گاهی اوقات در هر دو به طور همزمان.
همه انسانها برای همیشه زندگی می کنند هرکسی که از زمان خلقت متولد شده است هنوز در دنیا زندگی می کند و سپس در جهان های روحی .
هر کس که در جهان معنوی در اصل از نژاد بشر، بر روی این زمین و یا برخی از زمین های دیگر در جهان مادی آمده است. مرگ تنها دروازه زندگی ابدی است. هیچ فرشته ای به عنوان یک فرشته ایجاد نشد و هیچ "فرشته های افتاده" در جهنم وجود ندارد.
فرشتگان بال ندارند، ولی خیلی ها اعتقاد دارند که فرشته ها بسیار زیبا هستند و دارای بالهایی مثل پرندگانند ولی این فقط اعتقاد هست در همه کتاب های مقدس و روایات از فرشته ها صحبت شده که می توانند پرواز کنند ولی آیا در جهان های معنوی هم پرواز با بال هست ؟؟
اما به هر حال این موضوع کاملا بی معنی است!
می دانید که انسان ها هم می توانند فرشته شوند و یا شیطان ، می توانند اساتید درونی و روحی شوند وقتی که رستگاری در جسم فیزکی و طبیعی را تجربه کردند دقت کنید بسیاری از فرشتگان و شیاطین فقط "مردم" هستند، انسان های عادی، مثل شما و من.
کتاب دقت کرده اید به نمادهایی که از باستان به دید ما و برای ما به ارث گذاشته شده ؟
برخی از این تصاویر و نمادها به نظر مقدس می آیند مثلا موجودات با چهار چهره و کج و حیوان صورت و انسان بدن مثل شیر ، گاو و ... ؛ چهره های کامپوزیت مانند ترکیب یک انسان، شیر و عقاب و غیره.
جالب این است که هنرمندان نیز در آثار هنریشان نمادهای را نشان می دهند، .
اما این شخصیت های نمادین فرشته نیستند!و حتی شیطان هم نیستند .آیا اینان در گذشته های دور در میان انسان ها زندگی می کردند؟؟؟؟؟؟؟؟
تحقیق و ترجمه :
مصطفی نظری
|